انطلاق . [ اِ طِ ] (ع مص ) رفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (از اقرب الموارد). بشدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || گشاده گردیدن روی و پیدا شدن بشاشت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیدا شدن انبساط در چهره . (از اقرب الموارد). گشاده رو شدن . || رها شدن . (یادداشت مؤلف ). || انطلق به (مجهولاً) برده شد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انطلاق لسان ؛ گشاده زبانی . (از اقرب الموارد) (فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) گشاده رویی : از جبین سلطان آثار بشر و انطلاق و مکارم اخلاق معاینه دیدند. (جهانگشای جوینی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.