انصداع . [ اِ ص ِ ] (ع مص ) شکافته شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). انشقاق . (از اقرب الموارد). شکستن . شکافتن . ترکیدن . درز کردن . || جدا شدن . (یادداشت مؤلف ). || نزد اطبای قدیم انشقاق رگ است در اعضای بدن آدمی جز در سر. (از بحرالجواهر از کشاف اصطلاحات الفنون ). || در تصوف فرق پس از جمع است به ظهور کثرت و اعتبار صفات آن . (از تعریفات جرجانی ). || (اِمص ) شکافتگی . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.