انسلاخ . [ اِ س ِ ] (ع مص ) بیرون آمدن چیزی از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بیرون آمدن از چیزی . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ): اتباع بی دیانت و صیانت ایشان که به انسلاخ شعار شریعت نزدیک بودند. (جهانگشای جوینی ). || بگذشتن ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (تاج المصادر بیهقی ). گذشتن ماه . (از اقرب الموارد) (آنندراج ) (مجمل اللغة). بگذشتن . (ترجمان القرآن جرجانی ). به آخر رسیدن ماه . (یادداشت مؤلف ). || بیرون برآمدن روز از شب . || بیرون آمدن مار از پوست . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد). پوست افکندن مار. (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.