انداب . [ اِ ] (ع مص ) سخت گنده شدن نشان زخم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). سخت شدن نَدْبة (نشان زخم که بر پوست باقی ماند). (از اقرب الموارد). || اثر کردن زخم و جراحت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اثرگذاشتن زخم در کسی . (از اقرب الموارد). || خود را در خطر افکندن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). خویشتن در کاری خطرناک افکندن . (تاج المصادر بیهقی ). یقال : اندب نفسه و بها؛ اذا خاطر بها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.