انتفاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) دور شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). یکسو گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || تنحّی . (از اقرب الموارد). || افتادن مو. (از اقرب الموارد). بیوفتیدن برگ از درخت و موی از عضو. || رانده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). طرد شدن . (از اقرب الموارد). || نیست شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ). ضد ثبوت . (از اقرب الموارد). از میان رفتن . (فرهنگ فارسی معین ). || نیست کردن . (غیاث اللغات ). || بی گناهی نمودن . || بیرون شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
- سالبه ٔ بانتفاء موضوع ؛ آنکه موضوع ندارد. (فرهنگ علوم سجادی ). (اصطلاح منطق ) سلب نسبت حکمیه ٔ محمول است از موضوع ، از آن جهت که موضوع در خارج وجود ندارد تا محمول بر آن ثابت باشد. مقابل سالبه ٔ بانتفاء محمول . (از فرهنگ فارسی معین ، ذیل سالبه ). و رجوع به سالبه و موضوع و محمول شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.