انتشاط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) باز کردن پوست ماهی . || بدندان کشیدن شتر علف را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || کشیدن گره تا گشاده شود. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || گزیدن مار کسی را. || گرفتن و راندن نشیطه : انتشط القوم ُ نشیطة؛ اخذوها و ساقوها. و رجوع به نشیطة شود. || ربودن چیزی را و محکم کردن آنرا. || اطمینان کردن . || کشیدن کسی را به چیزی و بلند کردن او را بدان : انتشط فلاناً الی کذا؛ جذبه الیه و رفعه الیه ، و از آنست : «رأیت ُ کان سبباًمن السماء دلی فانتشط النبی ». (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.