انتساف . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) از بیخ برکندن بنا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). برکندن . (مصادر زوزنی ). || از بن برکندن شتر گیاه را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). || رندیدن باد خاک را از زمین . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). برداشتن باد چیزی را از زمین و پراکندن . (از المنجد). || تمام ناکردن سخن را. || آهسته سخن گفتن از ترس . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). || برکندن مرغ چیزی را از روی زمین . (اقرب الموارد). || برگردانیدن رنگ ، یستعمل مجهولاً. (منتهی الارب ). اُنتسف لونه (مجهولاً)؛ برگردید رنگ آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.