انتحاء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) قصد چیزی کردن . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). قصد کردن . (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ). || بجانب چپ خمیدن شتر در سیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ) (از اقرب الموارد): هذا هو الاصل ثم صارالانتحاء الاعتماد و المیل فی کل وجه . (منتهی الارب ) . || یک سو کردن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || کوشیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || انتحیت علی حلقةالسکین ؛ ای عرضت ، و انتحی الشی ٔ له ؛ ای اعرض له . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) . || تکیه کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اعتماد کردن . (از اقرب الموارد) (مصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء) . تکیه کردن بر چیزی : انتحی فی الشی ٔ؛ تکیه کرد بر آن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.