انبهار.[ اِم ْ ب ِ ] (ع مص ) تاسه و دمه برافتادن کسی را. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). دما برافتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || نفس زدن از درماندگی ، یقال انبهر الرجل . (ناظم الاطباء). بریده شدن نفس و پی درپی نفس زدن از خستگی و ماندگی . (از اقرب الموارد). || غایت جهد و کوشش در امری و پایداری در آن . (از ذیل اقرب الموارد). || تضرع و جهد در دعا. (از ذیل اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.