امشاء. [ اِ ] (ع مص ) شکم راندن داروی مسهل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). براندن دارو شکم را. (تاج المصادر بیهقی ). کار کردن مسهل . || انتظار کردن دوا را که شکم براند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) . || راندن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). فرارفتن آوردن . (تاج المصادر بیهقی ). || خداوند مواشی بسیار گشتن .(از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). خداوند چهارپای بسیار گشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || خداوند مواشی بسیار زه شدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). بسیار شدن اولاد مواشی قوم . (از اقرب الموارد) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.