امتحاق . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) نیست شدن . (مصادر زوزنی ). پاک شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از شرح قاموس ). امحاق . (منتهی الارب ). باطل شدن و از بین رفتن . (از اقرب الموارد). || از گرمی سوخته شدن چیزی و کاهیدن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || سوختن . احتراق از گرما. (از اقرب الموارد). || سوزانیدن گرما چیزی را. (از اقرب الموارد). || داخل شدن ماه در محاق . (از متن اللغة) (از ذیل اقرب الموارد). || به مرگ نزدیک شدن کسی . (از ذیل اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.