امانی . [ اَ ] (ع ص نسبی ) منسوب به امانت . (آنندراج ). امانتی . (فرهنگ فارسی معین ). هر ملکی که بطور امانت بکسی واگذار شده باشد بدون اجازه . (ناظم الاطباء). املاک خالصه ٔ سرخس را اجازه نداده اند و امانی عمل میکنند. (یادداشت مؤلف ). || گرو و رهن . (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.