الماح . [ اِ ] (ع مص ) نگریستن و دزدیده نگاه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دزدیده نگریستن . (از اقرب الموارد). || بنظر خفیف دیدن . نگریستن خفیف . (از اقرب الموارد). برانگیختن کسی را بر دزدیده نگاه کردن . (منتهی الارب ). واداشتن کسی بنگریستن نهانی . (از اقرب الموارد). || قادر گردانیدن زن بر دزدیده نگاه کردن . (منتهی الارب ). واداشتن و قادر گردانیدن زن مردی را بنگریستن نهانی مانند زنان شوخ و شنگ که زیباییهای خود را بنمایند و سپس پنهان کنند. (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || روشن و درخشان کردن چیزی را. (از اقرب الموارد) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.