التفاف . [ اِ ت ِ ](ع مص ) جامه در خود پیچیدن . یقال التف فی ثوبه و کذا التف به . (منتهی الارب ). خود را در جامه پیچیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || افزون شدن گیاه و درهم پیچیدن آن . (منتهی الارب ). بهم درشدن شاخهای درخت . (تاج المصادر بیهقی ). بهم درشدن گیاه و شاخ درخت وبرپیچیده شدن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.