الباد. [ اِ ] (ع مص ) در پی کردن جامه را. (منتهی الارب ). وصله زدن جامه . || خوی گیر ساختن زین را. (منتهی الارب ). زین را نمدزین کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || خوی گیر بر ستور بستن . (منتهی الارب ). نمدزین بر ستور بستن . (تاج المصادر بیهقی ). || در جوال درآوردن مَشک . (منتهی الارب ). مشک را در جوال خرد نهادن . (تاج المصادر بیهقی ). || سر فرودآوردن وقت درآمدن در خانه . (منتهی الارب ). || نگاه را بجانب سجده داشتن مصلی در نماز. || چیزی را بچیزی چسبانیدن . || کمیز و سرگین خشک شدن بر سرین ستور. || جای گرفتن و اقامت نمودن . (منتهی الارب ). مقیم شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). || برچفسیدن به زمین . || آماده ٔ فربهی شدن شتران . || پشم برآوردن . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.