اقمر. [ اَ م َ ] (ع ص ) سپید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ابیض . (اقرب الموارد). || سپید مایل به تیرگی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
- حمار اقمر ؛ خر سفید مایل به تیرگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
- سحاب اقمر ؛ ابر سپید مایل به تیرگی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
|| وجه اقمر؛ روی همچون ماه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). || لیل اقمر؛ شب مهتابی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.