افقار. [ اِ ] (ع مص ) درویش ساختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). درویش کردن . (تاج المصادر بیهقی ).فقیر گردانیدن . (از اقرب الموارد). || عاریت دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ستور بعاریت دادن برای سواری . (المصادر زوزنی ) (یادداشت مؤلف ). ستور بعاریت فرادادن . (تاج المصادر بیهقی ). || مباح کردن پشت ستور را جهت برنشستن وبارکشی . || پشت و پهلو داشتن شکار بسوی شکاری و قادر گردانیدن بر انداختن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). قادر گردانیدن صید کسی را بر شکار کردن از سوی خود. (از اقرب الموارد). || بعاریت دادن زمین برای زراعت . (از اقرب الموارد). || بازایستادن . (تاج المصادر بیهقی ). || بصحرا بیرون شدن . || خالی شدن جای . || بی نانخورش شدن طعام . (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.