افضح .[ اَ ض َ ] (ع ن تف ) رسواتر. (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || (ص ، اِ) سپیدی که مایل بغبارگون باشد. (آنندراج ). سپید نه بغایت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سپیدی . (تاج المصادر بیهقی ). سپید که سخت سپیدنبود. (اقرب الموارد): اللیل اخفی والنهار افضح . (یادداشت مؤلف ). || شیر درنده و شیر بیشه . (آنندراج ). شیر بیشه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اسد. (اقرب الموارد). || شتر که بدان لون باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر افضح رنگ باشد. (ناظم الاطباء). شتر بخاطر رنگ آن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.