افروزیدن . [ اَ دَ ] (مص ) افروختن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ) (فرهنگ فارسی معین ). || روشن کردن . (ناظم الاطباء) (فرهنگ نظام ). || روشن شدن . (آنندراج ) (فرهنگ نظام ) (ناظم الاطباء). تابان شدن . درخشان شدن . بسیار روشن شدن . (ناظم الاطباء). || مشتعل کردن . شعله ور ساختن . (یادداشت دهخدا). || زدودن . (ناظم الاطباء). و رجوع به افروختن شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.