افتراط. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) فوت گردیدن چیزی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). منقرض شدن و ترس فوت داشتن چیزی را. و به این معنی بصیغه ٔ مجهول استعمال شود. یقال : فلان لایفترط احسانه و برّه ، علی المجهول ؛ ای لاینقرض و لایخاف فوته . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). || فرزند نارسیده مردن کسی را. (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). مردن کودک نارسیده ٔ کسی پیش از رسیدن بسن مردی . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.