افانین . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ اَفنان و اَفنون جج ِ فَنَن بمعنی شاخ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شاخها. (مؤید). ج ِ اُفنون ، بمعنی شاخهای درخت . جج ِ اَفنان . ج ِ فَنَن . (آنندراج ) (از منتخب بنقل غیاث اللغات ). شاخها که از طول و عرض مستقیم باشد. (از اقرب الموارد). || هنرها و انواع سخن . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). روشهای سخن . (منتهی الارب ). ج ِافنون . گونه از هر چیزی . (مؤید الفضلاء) : شاعر باید که در افانین سخن و اسالیب شعر... از طریق افاضل شعرا... عدول ننماید. (از المعجم فی معاییر اشعار العجم ). بدین معنی ج ِ فن است . (از آنندراج ).
- افانین الکلام ؛ روشها و اسلوبها و اجناس سخن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.