اغلیلاب . [ اِ ] (ع مص ) بالیدن و درهم پیچیدن گیاه . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). پُر پَر شدن و درهم پیچیدن گیاه : اغلولب العشب ؛ تکاثف . (اقرب الموارد). درهم پیچیده شدن گیاه زمین : اغلولب الارض ؛ التف عشبها. (از اقرب الموارد). || بسیار گردیدن قوم . اغلولب القوم ؛ کثروا. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.