اغشی . [ اَ شا ] (ع ص ، اِ) فرس اغشی ؛ اسب سپید سر و روی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). از اسب و غیراسب آنکه سپیدی روی او را گرفته یا آنکه از تمام بدن سر آن تنها سپید باشد مانند ارقم . مؤنث آن غشواء است . الاغشی من الخیل و غیره ما یغشی وجهه بیاض او ما ابیض رأسه من بین جسده مثل الارقم . و الانثی ، غشواء. (از اقرب الموارد). همه سر سپید. (یادداشت بخط مؤلف ). از اسبان آنکه نشانی مخالف سایر اندام داشته باشدو اگر سپیدی تمام سر آن را فرا گیرد، آن را اغشی و چه بسا که آن را ارخم گویند. (صبح الاعشی ج 1 ص 21).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.