اغتیال . [ اِ ] (ع مص ) هلاک کردن . بناگاه کشتن (بدین معنی واوی است ). (منتهی الارب ). (چون واوی بود) هلاک کردن . بناگاه کشتن . (ناظم الاطباء). بناگاه کشتن و هلاک کردن . (آنندراج ). هلاک کردن . و بخدعه کشتن و یا فریب دادن و آنگاه بجای خلوت بردن سپس کشتن یادر پنهانی کشتن : اغتاله اغتیالا؛ اهلکه و قتله علی غرة او خدعه فذهب به الی موضع خال فقتله او قتله علی خفیة. (از اقرب الموارد). ناگاه گرفتن و ناگاه کشتن .(تاج المصادر بیهقی ). ناآگاه کشتن . ربودن بناگاه . ناگاه گرفتن و کشتن . (یادداشت بخط مؤلف ) : و به رسن احتیال خواسته که او را در چاه اغتیال اندازند. (جهانگشای جوینی ). چون از نهب اموال و اسر و اغتیال فارغ شدند. (جهانگشای جوینی ). || یقال ارض تغتال المشی ؛ ای لایستبین المشی فیها من بعدها وسعتها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || فربه گشتن غلام و سطبر گردیدن (بدین معنی یاییست ). (منتهی الارب ). (چون یایی باشد) فربه گشتن و سطبر گردیدن غلام . یقال : اغتال الغلام . (ناظم الاطباء). فربه و زفت شدن غلام . (تاج المصادر بیهقی ). فربه و سطبر شدن . (آنندراج ). فربه و درشت شدن غلام . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.