اغبر. [ اَ ب َ ] (ع ص ، اِ) گردآلوده . (آنندراج ). آنچه برنگ خاکی باشد. و مؤنث : غَبراء. ج ، غُبر. (از اقرب الموارد). || گرگ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سال قحط. (آنندراج ): عام اغبر؛ سال قحط. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رونده . گذرنده . (از اقرب الموارد): عز اغبر؛ارجمندی درگذرنده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : «لایغرنک عز الدنیا فانه اغبر». (اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.