اعقاق . [ اِ ] (ع مص ) باردار گردیدن ناقه : اعقت الناقة؛ باردار گردید. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || عقان (آنچه از بن خرمابن برزند و برآید) برآوردن نخیل : اعقت النخیل ؛ عقان برآورد. (منتهی الارب ). عقان برآوردن نخیل . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عقان برآوردن خرمابن و تاک . (از اقرب الموارد). || عقوق آوردن کسی . (ناظم الاطباء). نافرمانی کردن و آزردن پدر و مادر: اعق فلان ؛ جاء بالعقوق و العصیان . (از اقرب الموارد). || تلخ گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تلخ گردانیدن خداوند آبرا: اعق اﷲ الماء؛ امرّه ؛ ای جعله مراً مثل افعّه . (از اقرب الموارد). || باردار شدن اسب ماده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آبستن شدن ستور. (تاج المصادر بیهقی ). باردار شدن اسب . (از اقرب الموارد). || موی برآوردن حمل در شکم مادرش : اعقت الحامل ؛ نبتت عقیقة ولدها فی بطنها. (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.