اعضال . [ اِ ] (ع مص ) سخت گردیدن بر کسی کار: اعضله الامر و به ؛ سخت گردید بر وی کار. (منتهی الارب ). سخت و دشوار گردیدن کاری . (آنندراج ). سخت گردیدن بر شخص کاری . (ناظم الاطباء). سخت و دشوار گردیدن کار. (از اقرب الموارد). || دشوار شدن زادن بچه ، زن را: اعضلت المراءة؛ دشوار شد زادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). دشوار شدن زادن زن بچه را. (ناظم الاطباء). دشوار شدن زادن بچه بر زن ، مرغ و سایر حیوانات . (از اقرب الموارد). || درمانده کردن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از آنندراج ). درمانده ساختن و چیره شدن کاری بر کسی : اعضل الامر فلاناً؛ غلبه و اعیاه . (از اقرب الموارد). || مانده و عاجز نمودن بیماری طبیب را. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). درمانده و ناتوان کردن معالجه طبیب را. (از اقرب الموارد). || ناخشنود شدن از کسی . ناخشنود داشتن . تنگ آمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت و دشوار شدن کار کسی بر شخصی و درمانده ساختن کاری شخص را: اعضل بی الامر و الرجل ؛ ضاقت علی فیه الحیل . اعضلنی فلان ؛ اعیانی امره . (از اقرب الموارد). و منه حدیث عمر: قد اعضل بی اهل الکوفة؛ ای ضاقت علی ّ الحیل فی امرهم فانهم مایرضون بامیر و لایرضی بهم امیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.