اعصل . [ اَ ص َ ] (ع ص ) کج با صلابت و سختی . ج ، عِصال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || امر اعصل ؛ کار سخت . (از اقرب الموارد). || کج ساق . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). کژساق . آنکه ساق وی کج باشد. || دندان کج . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دندان بیشتر کژ. (مهذب الاسماء نسخه ٔ خطی ). دندان گرد. (آنندراج ). دندان کج . (از اقرب الموارد). || ملازم چیزی . (منتهی الارب ). ملازم شی ٔ و آنچه او را پوشانده باشد. (ازاقرب الموارد) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || مایل و خمیده بر چیزی . ج ، عُصْل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || تیرهای کج . سهام عصل ؛ تیرهای کج . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). تیر کج . (از اقرب الموارد). || تیر کم پر. || رجل اعصل ؛ مرد خشک تن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.