اعتیاض . [ اِ ] (ع مص ) به عوض خواستن آمدن . || عوض گرفتن .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). عوض بستدن . (المصادر زوزنی ). چیزی را بجای چیزی گرفتن . (از اقرب الموارد). || عوض دادن . در این لفظ یاء بدل از واو است . (از لطائف غیاث اللغات ) (آنندراج ).
- اعتیاض فرستادن ؛ عوض دادن . بدل دادن . پاداش دادن :
زین سبب نبود ولی را اعتراض
هرچه بستاند فرستد اعتیاض .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.