اعتیاد. [ اِ ] (ع مص ) عادت کردن . (المصادر زوزنی ) (از منتخب از غیاث اللغات ) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خوی گرفتن . خوکردن . خوی کردن بچیزی . (یادداشت بخط مؤلف ). یقال : اعتاده ؛ عادت کرد او را. (منتهی الارب ). ضَراوَة. (یادداشت بخط مؤلف ). || پیاپی آمدن چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || بازگشتن به اول کار. (یادداشت مؤلف ). || پیاپی خواستن چیزی را. (یادداشت مؤلف ). || بازآمدن . (آنندراج ) (از منتخب از غیاث اللغات ). آمدن . (المصادر زوزنی ). || در اصطلاح مقابل غرابت باشد، چنانکه معتاد ضد غریب است . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). || (اِمص ) عادت بچیزی و خوگرفتگی بدان . (ناظم الاطباء). خوگری . (یادداشت مؤلف ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.