اعتداء. [ اِ ت ِ ] (ع مص ) ستم کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیداد کردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). ظلم . ستم . تجاوز از حق و عدل . (یادداشت بخط مؤلف ). || از حد درگذشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان القرآن تهذیب عادل بن علی ). خروج از سنت مأثوره . تعدی . (یادداشت بخط مؤلف ). عدوان . اعتساف . ظلم . تطاول . جور. مظلمه .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.