اعتثام . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) یاری خواستن از کسی و سود گرفتن از آن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یاری خواستن و سود گرفتن . (آنندراج ). طلب یاری کردن و سود بردن از آن . (از اقرب الموارد). و به این معنی با «باء» متعدی شود.
- امثال :
«الا اکن صَنَعاً فانی اعتثم » ؛ ای ان لم اکن حاذقاً فانی استعین باهل الحذق . (اقرب الموارد). و در منتهی الارب مثل فوق چنین تفسیر شده : ای ان لم اکن حاذقاً فانی اعمل علی قدر معرفتی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
|| دراز نمودن دست را.(آنندراج ). اعتثم بیده ؛ دراز نمود دست را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بلند کردن یا دراز نمودن دست . (اقرب الموارد). || سست دوختن توشه دان را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). دوختن توشه دان را بدون استحکام . عَثم . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.