اعامة. [ اِ م َ ] (ع مص ) بی شیر گردانیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اعامه ٔ خدا کسی را؛ بی شیر فروگذاشتن وی را. (از اقرب الموارد)(از متن اللغة). || بی شیر شدن . یقال : اعامه اﷲ؛ ای ترکه بغیر لبن فاعام هو. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (متن اللغة). بی شیر بگذاشتن . (تاج المصادر بیهقی ). || کم شیر گردیدن قوم . (منتهی الارب ). کم شیر شدن قوم . (ناظم الاطباء).اعامه ٔ قوم ؛ کم شدن شیر آنان . (از اقرب الموارد). || اعامه ٔ قوم ؛ هلاک شدن شتران آنان و در نتیجه بدست نیاوردن شیر. (از متن اللغة) . || اعامه ٔ خانه ؛ گذشتن سالهابر آن . (از متن اللغة) .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.