اعالة. [ اِ ل َ ] (ع مص ) اعاله ٔ فریضه ؛ فزودن بر آن . (از متن اللغة). افزودن در حساب فریضه و برآوردن سهام فرائض را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). افزون کردن فرائض . (تاج المصادر بیهقی ). || نفقه و قوت دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفقه ٔ عیال دادن . (از متن اللغة). اعاله ٔ عیال خود؛ کفایت کردن و قوت دادن به ایشان . (از اقرب الموارد). عیالداری کردن و کافی گشتن آنها را. (منتهی الارب ) . || حریص گشتن . (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) . در منتهی الارب این معنی در ذیل یایی آمده است . بسیارعیال شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ) (ناظم الاطباء). || خداوند عیال شدن . (از متن اللغة) (تاج المصادر بیهقی ). || درویش شدن . فقیر شدن . (منتهی الارب ) . در جستجوی شکار بودن . (از متن اللغة) . || جستجو کردن گرگ و پلنگ و شیر، شکاررا. (از متن اللغة). و رجوع به اعوال و اعیال شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.