اعاشة. [ اِ ش َ ] (ع مص ) زنده گردانیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). زنده کردن . (یادداشت مؤلف ). زنده داشتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (مجمل اللغة).
- اعاشه ٔ خدا کسی را ؛ او را زنده داشتن . اسباب زندگی در دسترس او گذاشتن . (از متن اللغة).
|| زندگی کردن . زندگانی کردن . تعیش . امرار معاش .
- اعاشه کردن ؛ زیستن . بسر بردن .زندگی کردن . زندگانی کردن .
- اعاشه نمودن . رجوع به اعاشه کردن شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.