اظفار. [ اِ ] (ع مص ) ظفر دادن . (زوزنی ) (ترجمان ترتیب عادل بن علی ) (آنندراج ) (تاج المصادر بیهقی ). پیروزی دادن کسی را. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). اظفار کسی را یا اظفار کسی را به چیزی یا اظفار کسی را بر چیزی ؛ مظفر و کامیاب کردن وی را. پیروز کردن او را. (از متن اللغة). اظفار خدا کسی را بر دشمنش ؛ پیروز کردن وی را بر دشمن . (از اقرب الموارد). || ناخن فروبردن به چیزی . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ناخن خویش را در روی کسی فروبردن . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.