اطماع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ طَمَع. (دهار) (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء). ج ِ طَمَع، بمعنی مرسوم لشکر. گویند: امرهم الامیر باطماعهم . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ِ طَمَع، روزی لشکر. گویند: اخذ الجنداطماعهم ؛ ای ارزاقهم . (از اقرب الموارد) (از متن اللغة): بر عقب آن مطالب به ارزاق و اطلاقات وجوه اطماع آغاز نهادند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 73). || اوقات گرفتن مرسوم لشکر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). اوقات گرفتن لشکر روزی خویش را. (از متن اللغة). و رجوع به طمع شود. || (ص ، اِ) ج ِ طامع. (اقرب الموارد) (متن اللغة). ج ِ طامع، بمعنی آزمند و حریص . (منتهی الارب ). و رجوع به طامع شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.