اضلاع . [ اِ ] (ع مص ) میل دادن چیزی را. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). میل دادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). بچسبانیدن . (تاج المصادر بیهقی ). || گرانبار گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). || گرانبار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). لازم و متعدی است . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.