اضاعة. [ اِ ع َ ] (ع مص ) بسیار گردیدن ضیعت کسی . (منتهی الارب ). بسیار شدن ضیاع . (آنندراج ). بسیار گردیدن ضیعت شخص . (ناظم الاطباء). اضاعه ٔ مرد؛ بسیاری و فزونی ضیاع وی ، و در حدیث آمده است : افشی اﷲ ضیعته ؛ ای اکثر معاشه . (از تاج العروس ). بسیارضیاع شدن . (تاج المصادر بیهقی ). فزون وبسیار شدن ضیاع کسی . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). || هویدا و آشکار شدن . (منتهی الارب ). هویدا و آشکار گشتن . (ناظم الاطباء). || اضاعه ٔ مرد؛ کار خود را ضایع یافتن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). || مهمل و هیچکاره کردن چیزی را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مهمل و هلاک و تلف کردن چیزی را. (از قطر المحیط) (ازاقرب الموارد). مهمل و هیچکاره کردن و هلاک گردانیدن . (ناظم الاطباء). || بی تیمار گذاشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به اضاعت و اضاعه شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.