اصعر. [ اَ ع َ ] (ع ص ) دارای صَعَر یعنی کژی در رخسار یا گردن کژی در شتر که بیماریی است . مؤنث : صَعْراء. ج ، صُعْر. (از اقرب الموارد) (قطر المحیط). شتر گردن پیچیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کژگردن . (مهذب الاسماء). || هالک و تباه شونده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || فرومایه . ذلیل . || مُعْرِض از حق ، و در حدیث آمده است : زمانی بر مردم می آید که در میان ایشان جز اصعر یا ابتر نیست یعنی مردم فرومایه ای که دین ندارند و بقولی در میان ایشان جز مردم ذلیل و پست نیست . و ابن اثیر گوید اصعر کسی است که چهره ٔ خود را از کبر برگرداند و در حدیث عمار آمده است : لایلی الامر بعد فلان الا کل اصعر ابتر؛ یعنی هر معرض از حق و ناقص . و چه بسا که این کیفیت در انسان و شترمرغ خلقةً پدید می آید. (از تاج العروس ). || (اِخ ) نام مردی است . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.