اصطفلین . [ اِ طَ ] (معرب ، اِ) گزر که آنرا میخورند. اصطفلینة یکی ِ آن ، و در خط معاویه است که به قیصر روم نوشته : لأنتزعنّک من الملک انتزاع الاصطفلینة و لأردنک اریساً من الارارسة ترعی الذوابل ؛ یعنی هرآینه برکنم تو را از ملک چنانکه برمیکنند گزر را از زمین و هرآینه گردانم ترا از کشاورزان که بچرانی خوک را. (منتهی الارب ). جزر که آنرا خورند. واحد آن اصطفلینة است . معرب است . (از اقرب الموارد). لغتی است شامی . (المعرب جوالیقی ص 44). گزر است بلغت اهل شام . (از مفردات ابن البیطار). اصطفلین و اسطفلین و اسطفین (یونانی است ) بمعنی جزر که آنرا خورند. واحد آن اسطفلینة است . (از قطر المحیط). گزر. (مهذب الاسماء). جزر و بیونانی اصطافالیس است . (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ). زردک . هویج . رجوع به کلمه های مزبور شود. || آب . (المعرب جوالیقی ص 44). و در حاشیه ٔ آن آرد: درکتب لغت دلیلی نیافتم که این معنی را تأیید کند.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.