اصطدام . [ اِ طِ ] (ع مص ) اصطدام دو سواره ؛ تصادم یکی بر دیگری و تزاحم آنان به یکدیگر. گویند: تصادم الجیشان و اصطدما. (از اقرب الموارد). تصادم . (اقرب الموارد). با هم کوفتن و در هم زدن . (آنندراج ). بهم واکوفته شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بهم واکوفتن .(زوزنی ). با هم کوفتن و بر هم زدن ، تقول : اصطدم الفحلان ؛ اذا صدم بعضهما بعضاً. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). بهم بازکوفتن . ازهری گوید: و اصطدام دو کشتی ؛ هنگامی است که یکی بدیگری برخورد کند در حالی که با بار بر روی آب در حرکت باشند، و دو کشتی در دریا دچارتصادم و اصطدام شوند هنگامی که به یکدیگر برخورد کنند و دو سواره نیز تصادم کنند. (از حاشیه ٔ نشوءاللغة). و رجوع به ص 77 همان کتاب شود. || با هم کوفته گردیدن ، یقال : صادمه فاصطدما. (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.