اصداد. [ اِ ] (ع مص ) بازداشتن کسی را از چیزی و برگردانیدن . (منتهی الارب ). بگردانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). بازداشتن و برگردانیدن . (آنندراج ). منع کردن و منصرف کردن کسی . لغتی است در صدّ (ثلاثی ): اناس اصدوا الناس بالسیف عنهم . (از اقرب الموارد). کسی را از کاری بازداشتن و برگردانیدن . (قطر المحیط). || ریمناک شدن جراحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). زرداب گرفتن . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). چرک یافتن زخم . (از اقرب الموارد) (قطر المحیط).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.