اصباء. [ اِ ] (ع مص ) اصباء نجم ؛ برآمدن ثریا. (منتهی الارب ) (آنندراج ). برآمدن ثریا ودندان . (تاج المصادر بیهقی ). برآمدن ستاره . (زوزنی ). برآمدن دندان . (زوزنی ). اصباء سُم و دندان و ستاره ؛ برآمدن آن . (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || انگشت نهادن . (منتهی الارب ). یقال : قدم الیه طعامه فمااصباء؛ ای فماوضع اصبعه فیه . (قطر المحیط) (اقرب الموارد). || ناگاه هجوم آوردن . (منتهی الارب ). اصباء قوم را؛ هجوم آوردن بر ایشان در حالی که جایگاه آنان را ندانند. (اقرب الموارد) (قطر المحیط) . || مشتاق کردن زن بسوی کودکی کسی را و خواندن کسی را بسوی آن .(ناظم الاطباء). اصبته المراءة؛ مشتاق کرد آن را زن بسوی کودکی و صبا و خواند آن را بسوی آن . (منتهی الارب ). اصبت المراءة فلاناً؛ شاقته و دعته الی الصبا فحن ّ الیها. (قطر المحیط). اصبی الشی ُٔ فلاناً؛ شاقه و دعاه الی الصبا فحن ّ الیه ، تقول : اصبته المکارم و به صبوة الیها. (اقرب الموارد). || بچه ناک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصباء زن ؛ بچه دار شدن آن خواه پسر خواه دختر. و آن زن را مُصْبیة و مُصْب خوانند. (اقرب الموارد). باکودک گشتن زن . (تاج المصادر بیهقی ). || باد صبا آوردن روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). اصباء قوم ؛ داخل شدن آنان در باد صبا. (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || دل بردن از کسی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . دل بردن . (تاج المصادر).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.