اشکستن . [ اِ ک َ ت َ ] (مص ) شکستن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکستن یعنی خرد کردن . (شعوری ) :
عذر طرازی که میر توبه ام اشکست
نیست دروغ ترا خدای خریدار.
درد زه گر رنج آبستان بود
بر جنین اشکستن زندان بود.
و رجوع به شکستن شود.
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
اشکستن . [ اِ ک َ ت َ ] (مص ) شکستن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شکستن یعنی خرد کردن . (شعوری ) :
عذر طرازی که میر توبه ام اشکست
نیست دروغ ترا خدای خریدار.