اشغال . [ اِ ] (ع مص ) در کار داشتن کسی را. لغت ردی است یا کم یا جید و فصیح . (منتهی الارب ). و آن لغتی جَیّد و بقولی ردی است . در ردی بودن این لغت گویند صاحب بن عباد بعامل خویش که در نامه ای نوشته بود: ان رأی مولانا ان یأمر باشغالی ببعض اشغاله فعل . پاسخ داد: من کتب لاشغالی لایصلح لاشغالی . رجوع به معجم الادباء ج 2 ص 322 و همین لغت نامه ذیل صاحب بن عباد شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.