اسود. [ اَ وَ ] (اِخ ) ابن عبدیغوث بن وهب بن عبدمناف بن زهره . وی پسرخال حضرت رسول (ص ) و از جمله ٔ کسانی است که به استهزا و جور و جفای آن حضرت جرأت و جسارت می ورزیدند و ام عبس را از صحابیات آزار میکرد. خلیفه ٔ اوّل وی را خرید و آزاد کرد. سه پسر اسود در غزای بدر کشته شدند و خود او نیز مسموم و هلاک گردید. (قاموس الاعلام ترکی ). و رجوع به عقدالفرید چ محمدسعید العریان ج 3 ص 323 و امتاع الاسماع ج 1 صص 22-53 و تاریخ گزیده چ لندن ج 1 ص 215 شود.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.