اسن . [ اُ س ُ ] (اِخ ) وادیی است بیمن . و گویند وادیی است در بلاد بنی العجلان . ابن مقبل راست :
زارتک دَهماء وَهْناً بعدما هجعت
عنها العیون ُ باعلی القاع من اُسُن .
نصر گوید: اسن وادیی است بیمن و گفته اند از زمین بنی عامر است متصل بیمن . و هم ابن مقبل راست :
قالت سلیمی غداةالقاع من اُسُن
لا خیر فی العیش بعدالشیب والکبر
لولا الحیاء و لولا الدین عبتکما
ببعض ما فیکما اِذ عبتما عوری .
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.