اسماع . [ اِ ] (ع مص ) شنوانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (غیاث ). شنوانیدن سخن . (منتهی الارب ). || دشنام دادن . (منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ) (غیاث ). || گوشه ساختن دلو را. مِسْمَع نهادن در زنبیل . (منتهی الارب ). گوشه کردن دلو. (تاج المصادر بیهقی ). || سِرگفتن . (منتهی الارب ) (غیاث ). || اجابت کردن . || در تعجب گویند: اَبْصِرْ به و اَسْمِعْ؛ ای مااَبْصَرَه و مااَسْمَعَه . (منتهی الارب ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.