اسلم . [ اَ ل َ ](اِخ ) ابن سهل بن اسلم بن زیادبن حبیب رزاز، معروف به نحشل واسطی و مکنی به ابوالحسن . حافظ سلفی در سوءالاتی که از خمیس حوزی کرده آرد: اسلم منسوب است به «محلةالرزازین »، و آن محله ٔ سفلی است به واسط، و مسجد وخانه ٔ وی بدانجا بود، او مردی ثقه ٔ و امام است ... جد مادری او ابومحمد وهب بن بقیه است که وی را وهبان نیز گویند. نحشل تاریخ واسط را گرد آورد و نامهای اهل آن را ضبط و طبقات آنان را مرتب کرد. در حفظ و اتقان کس را بر او مزید نبود و در حدود سال 288 هَ . ق . وفات کرد. ابوبکر محمدبن عثمان بن سمعان معدل که در حفظ و اتقان مانند او، و در بیشتر شیوخ وی شریک او بود، و پیش از سنه ٔ330 وفات کرده است ، تاریخ اسلم را از او روایت کرده . (معجم الادبا چ مارگلیوث ج 2 ص 256).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.